
مدیریت استراتژیک (تعاریف + مراحل + مزایا + مکاتب)
مدیریت استراتژیک کمک میکند تا کسب و کار در کوتاهمدت مسائل عملیاتی هدفمندتر و در بلندمدت سودآوری پایداری داشته باشد.
امروزه کسبوکارها با محیطی متلاطم و ناآرام روبرو هستند. تهدیدهای محیطی از هر سو حیات و بقای آنها را تهدید میکند. کسبوکارها باید جایگاه فعلی خود را شناخته، نقاط قوت و ضعف خود را به دقت تحلیل کرده و با تکیه بر قوتها از فرصتهای محیطی استفاده کرده و خود را برای برخورد با تهدیدها آماده کنند. این مهم در قالب برنامه ریزی استراتژیک امکانپذیر است. در چارچوب برنامهریزی استراتژیک کسبوکار میتواند میزان توانمندی و شرایط محیطی را تحلیل کرده و بر اساس آن اهداف قابل دسترس را تعیین کرده و روشهای رسیدن به آنها را مشخص کند. در این راستا آنچه مهم است این است که چگونه میتوان برنامهریزی استراتژیک، پویا و کاربردی برای کسبوکار انجام داد.
پس با ما تا انتهای این مطلب همراه باشید، تا شما را با مدلهای پرکاربرد برنامهریزی آشنا کنیم.
قبل از هر چیز چنانچه می خواهید عمیقا با مفهوم استراتژی آشنا شوید پیشنهاد می کنیم صفحه استراتژی چیست را مشاهده کنید.
برخی مدلهای برنامهریزی استراتژیک هستند که به طور گسترده اجرا میشوند. آنچه که در ادامه خواهید دید، معروفترین آنها است:
اولین مدل مورد بررسی، تحلیل سوات است که طبق گزارش موسسه گارتنر، پر استفادهترین ابزار برنامهریزی استراتژیک در جهان محسوب میشود. در این تحلیل از دو رویکرد داخلی و خارجی به کسبوکار نگاه میشود. تحلیل SWOT شامل جمعآوری و به تصویر کشیدن اطلاعات داخلی و خارجی است که در دستیابی به چشمانداز سازمان تأثیر دارند و یا ممکن است در آینده نزدیک (یکسال آتی) تأثیر داشته باشد. این ماتریس، چارچوبی است که کمک میکند تا عوامل داخلی (شامل نقاط قوت و ضعف شرکت) با عوامل خارجی (شامل فرصتها و تهدیدها) کنار هم دیده شوند.
مزیت اصلی تحلیل سوات این است که ترکیب نگاه داخلی و نگاه بیرونی ایجاد میکند و استراتژیهایی را ایجاد می کند که براساس منطق داخلی و خارجی کسب و کار شکل می گیرد. مزیت دوم تحلیل سوات این است که امکان بارش افکار (طوفان فکری) را ایجاد کرده و استراتژیهای زیادی را شناسایی میکند. مزیت سوم تحلیل سوات در نظر گرفتن چشمانداز کسب و کار به عنوان مبنایی برای تفکر است که باعث میشود استراتژیها هدفمند طراحی شود. محدودیت اصلی این مدل این است که، ممکن است در بکارگیری آن یک نگرش سطحی حاکم شده باشد که موجب پراکندگی افکار و استراتژیهای گاهاً متضاد شود.
از طریق این لینک در این مورد بیشتر بخوانید: swot چیست؟ شرح کامل ماتریس سوات
دومین مدل برنامهریزی که میخواهیم به تفسیر آن بپردازیم، کارت امتیازی متوازن است که برای اجرا و ارزیابی استراتژیها استفاده میشود. کاپلان و نورتن میگویند که ارزیابی عملکرد سازمانها تنها بر اساس شاخصهای گذشته مالی کار سنجیدهای نیست چرا که همین شاخصها، سالی یک بار و در مجمع و براساس صورتهای مالی انجام میشود. دو اشکال عمده دارد: یکی اینکه تنها بر شاخصهای مالی تاکید میشود و سایر مولفههای کسب و کار مانند یادگیری، فرآیندها و مشتری فراموش میشود، دوم اینکه، گذشتهنگر هستند یعنی رویدادهای یکسال قبل مرور شده و بر اساس آن برای حال یا آینده تصمیمگیری میشود.
ویژگی برجسته کارت امتیازی متوازن این است که شاخصهای سنتی سنجش عملکردهای مالی را با سایر شاخصهای شرکت پیوند میدهد و آنها را در قالب چهار منظر بررسی میکند. در نتیجه این شاخصها آنقدر جامعیت خواهند داشت که بتوانند برای راهبری شرکتهای عصر حاضر یعنی عصر اطلاعات که با موضوعات پیچیده مشتری، تأمینکنندگان، کارکنان، فرایندها، تکنولوژیها و نوآوریها مناسب بوده و به سودآوری هر چه بیشتر کمک کنند.
برای توضیحات بیشتر صفحه BSC چیست؟ را ببینید.
مدل بعدی که به بررسی آن خواهیم پرداخت، برنامهریزی شکاف است.از این برنامهریزی، به عنوان «تحلیل شکاف نیاز»، «نیازسنجی» یا «شکاف برنامهریزی استراتژیک» نیز یاد میشود. از آن برای مقایسه جایگاهی که یک کسب و کار در حال حاضر دارد، جایگاهی که میخواهد داشته باشد (چشمانداز) و در آخر اینکه، چگونه میتوان فاصله بین آنها را پر کرد، استفاده میشود.
اگر نمیدانید که چگونه این نوع تحلیل را انجام دهید، سه مرحله ساده برای اجرای آن وجود دارد که در ادامه شرح داده شده است:
یکی از رویکردهای خلاقانه به استراتژی، اقیانوس آبی است.بر اساس این استراتژی، توصیه میشود که «فضای بازار غیرقابل رقابت» و جایی که «رقابتی وجود ندارد» ایجاد کنید. این نوع برنامهریزی میگوید که چرا به جای تلاش برای زنده ماندن در «اقیانوس قرمز» خونآلود و رقابت شرورانه، به «اقیانوس آبی» کوچ نمیکنید که در آن رقابت کم یا اصلاً هیچ رقابتی وجود ندارد؟ دنیای بازار از دو نوع اقیانوس تشکیل شده است: اقیانوس قرمز و اقیانوس آبی.
برای مطالعه بیشتر صفحه استراتژی اقیانوس آبی را ببینید.
ابزار دیگری که در اینجا معرفی می کنیم هوشین کانری است. این رویکرد اهداف استراتژیک شما را با پروژه ها و وظایف شما هماهنگ می کند تا اطمینان حاصل شود که تلاش های تیم هماهنگ است. شایان ذکر است که این مدل برنامه ریزی استراتژیک بیشتر بر روی اهداف و ابتکارات متمرکز است تا اقدامات.
روش هوشین کانری را می توان با یک فرآیند 7 مرحله ای که به عنوان برنامه ریزی هوشین نیز شناخته می شود، خلاصه کرد:
مزیت اصلی برنامهریزی هوشین کانری بهبود مستمر است. دارای سازوکارهای بهبود مستمر داخلی است که یک عنصر کلیدی برای موفقیت است و از ابزاری به نام کچبال (Catchball) استفاده می شود.
کچبال (Catchball): یکی از جزئیات مهم در مورد برنامهریزی هوشین این است که تنها از بالا به پایین اجرا نمیشود. برعکس، این یک تلاش مشترک بین مدیریت و کارمندان است که باید بر سر اهداف متقابل توافق کنند.
اگر مدیریت، افراد را بدون نظرخواهی، به سمت دستیابی به اهداف معین هدایت کند، در صورت نادیده گرفتن برخی جزئیات، خطر بی انگیزگی و خطاهای پرهزینه را به همراه خواهد داشت.
فایده بحث در مورد اهداف با افرادی که فعالانه روی آنها کار خواهند کرد این است که آنها به جزئیات بیشتر از مدیریت توجه می کنند. از نظر عملی، این ماهیت (Catchball) است.
داشتن اهداف خوب، واقع بینانه و مورد توافق مهم است زیرا انگیزه را افزایش داده، یک حلقه بازخورد ارزشمند ایجاد میکند و تعهد به فرآیند اجرا را بهبود میبخشد. محدودیت این مدل این است که، نمیتواند پیش بینی کند که در یک سال چه اتفاقی خواهد افتاد. هر شرکتی مانند بدن انسان است، بخش ها، تیم ها و مدیریت نماینده اندام ها هستند و اطلاعات نشان دهنده ی خونی است که به اندام ها تزریق می کند اگر یکسال طول بکشد خون به اندام ها برسد چه بر سر بدن می آید؟ درست است، بدن خواهد مرد. گردش خون باید منظم و پایدار باشد تا بدن سالم بماند. در حالی که اهداف و چشم انداز بزرگ باید وجود داشته باشد، برای موفقیت یک سازمان، باید سیستمی وجود داشته باشد که آن را با دنیای پویای امروزی تطبیق دهد.
و حالا میرسیم به توضیح و تفسیر برنامهریزی مبتنی بر مسئله که به زمان حال و پروژههای آینده توجه میشود. هدف از این نوع برنامهریزی شناسایی چالشهای عمدهای است که سازمان شما در حال حاضر با آن مواجه است. به بیان سادهتر، ابتدا مسائل استراتژیک را پیدا کرده و بر آن تمرکز میکنید. این نوع برنامهریزی برای کسبوکارهایی که نیروی جوان و یا محدودیت منابع دارند مناسبتر است. برای این کار ابتدا تیم رهبری یا مشاور استراتژی به عنوان اولین گام موضوعات و اهداف اصلی را شناسایی میکنند. در مرحله بعد، برنامههای عملیاتی برای مواجه شدن با این مسائل شناسایی شده و بودجه و منابع لازم تخصیص مییابند.
مهم این است که در برنامهریزی مبتنی بر مسئله تیم مدیریت بتواند به مسائل واقعی فکر کند. اینجاست که آموزش برنامهریزی مبتنی بر مسئله مهم میشود. زیرا آنها باید عمیقتر در مسائل کاوش کنند و راهحلهای جامعی برای مشکلات کسب و کار ایجاد کنند. نگاه کردن به مسئلههای کسبوکار یک چالش جدی محسوب میشود، اما با کمی تمرکز، یک رویکرد توسعه یافته مدیریت و همچنین مشاوره استراتژی میتواند موفقیت خود را ایجاد کنید.
برای اطلاعات بیشتر صفحه دوره برنامه ریزی استراتژیک را ببینید.
تفسیر بعدی که باید به آن پرداخته شود، برنامهریزی استراتژیک مبتنی بر هدف است که دقیقاً بر عکس برنامهریزی مبتنی بر مسئله است. این رویکرد اینگونه است که همه چیز با چشمانداز کسبوکار شما شروع میشود. چشمانداز ماهیت آیندهنگرانه دارد، اما برای تحقق بخشیدن به آنها نیاز به جزئیات است. برنامهریزی مبتنی بر هدف با تعیین اهداف قابل اندازهگیری که با چشمانداز و برنامه استراتژیک شما همسو باشد، با این چالش مقابله میکند. چون این برنامه بلندمدت است باید برای دستیابی به هدف، یک دوره زمانی مشخص (حدود 3 تا 5 سال) را تعریف کنید.
از مزیتهای برنامهریزی مبتنی بر هدف میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
از محدودیتهای این مدل میتوان به مواردی همچون: این برنامه ریزی اغلب اخلاق و شرایط کاری موجود سازمان را نادیده میگیرد. دیگری اینکه، مدیران برای دستیابی به اهداف خود به کارکنان فشار دائمی وارد می کنند. و در آخر، مدیران گاهی اوقات بیش از حد بر تنظیم هدف، در مقایسه با مسائل عملیاتی، به عنوان مولد موفقیت تاکید میکنند.
برای اطلاعات بیشتر صفحه هدف استراتژیک چیست؟ را ببینید.
جالبه بدونید که هر کسب و کار براساس اهدافش برنامه ریزی می کند و هر کسب و کاری مدلش با کسب و کار دیگر متفاوت خواهد بود. و نمی توانیم از هر برنامه ریزی که مد نظرمان است استفاده کنیم. در این نوع برنامهریزی استراتژیک در درجه اول، توسط کسبوکارهایی استفاده میشود که باید واکنشپذیرتر باشند و برنامهریزی استراتژیک را در «زمان واقعی» انجام دهند. برای این شرکتها، برنامههای دقیق و بلندمدت معمولاً در چرخه برنامهریزی سه تا پنج ساله نامربوط میشوند، میپرسید چرا؟ به دلیل اینکه، محیطی که در آن فعالیت میکنند به سرعت تغییر میکند. بسیاری از سازمانهای بخش خصوصی از این مدل استفاده میکنند. برای مثال، یک آژانس امدادرسانی در بلایای طبیعی به توانایی واکنش سریع و تطبیق استراتژی خود برای رسیدگی فوری به یک بحران نیاز دارد و باید به سرعت برنامه ریزی انجام شود که در آن شرایط بحرانی پاسخگو نیاز باشد.
این مرحله مستلزم تجزیه و تحلیل سازمانهای دیگر در همان منطقه جغرافیایی است که برنامههای مشابهی را برای مؤلفههای مشابه با منابع مالی مشابه ارائه میدهند.به بیان ساده تر، ابتدا باید کسب و کار های دیگرکه هم رده ی کسب و کار خودمان است ودرهمان منطقه ی جغرافیایی که کسب و کار ما حضور دارند را بررسی کنیم و ببینیم چه نقاط قوتی کسب و کار ما نسبت به کسب و کار رقیب دارد تا ما را از شرکت رقیب متمایز میکند.
یک «استراتژی» متشکل از معیارهایی که برای انتخاب اقدامات استفاده میکنید، ایجاد کنید. برای مثال، اگر یک گزینه، ماموریت شما را پیش برد و مزیت رقابتی شما را افزایش دهد، ممکن است به یک برنامه استراتژی تبدیل شود.
بسیاری از سؤالات به طور طبیعی هنگام ارائه یک فرصت به وجود می آیند، اما همه آنها استراتژیک نیستند.
سؤالات استراتژیکی را که اکنون باید به آنها پاسخ داده شود، شناسایی کنید، به عنوان مثال ("پیامدهای مأموریت ما چیست؟"). و سؤالات عملیاتی به عنوان مثال، «آیا میتوانیم کارکنان بیشتری را برای اجرای برنامه خود استخدام کنیم؟» دستهبندی سوالات را از هم تمیز قائل شوید.
برنامهریزی زمان واقعی بسیار نزدیک به مفهوم استراتژی نوظهور است که توسط هنری مینتزبرگ معرفی شده است.
برای آشنایی بیشتر صفحه استراتژی نوظهور را ببینید.
توجه کنید که کسبوکارهای محدودی هستد که هنگام برنامهریزی، تغییرات خارجی و اثر آن را بر استراتژی زیر نظر میگیرند. با استفاده از برنامهریزی مبتنی بر سناریو میتوان این نقیصه را برطرف کرد. اگر در صنعتی قرار دارید که تغییرات بازار و صنعت زیاد است و یا در گذشته تغییرات پرهزینه و غیرمنتظرهای را پشت سر گذاشتهاید، سناریو یک ابزار عالی برای تدوین چشمانداز محسوب میشود.
همانطور که از تصویر بالا میبینید، فرآیند توسعه سناریو دارای 4 مرحله حیاتی است. پس از شناسایی نیروهای محرک و عدم قطعیتهای حیاتی برای ماهها یا سالهای آینده، هدف این است که 4 سناریو متمایز را ایجاد کنیم که به احتمال زیاد اتفاق می افتد.
برای اطلاعات بیشتر صفحه برنامه ریزی سناریو را ببینید.
تحلیل محدودیتها برعکس اسمش که خیلی سخت به نظر می رسد بسیار روان و متقاعد کننده است، بر اساس این ایده است که موانع واضحی برای اجرای استراتژی در کسبوکار شما وجود دارد. حذف حلقه ضعیف (یا حداقل بهبود عملکرد در آن زمینه) کلید دستیابی به نتایج بهتر است. برای مثال کسبوکاری را در نظر بگیرید که مشکل گردش کالا و فروش را دارد، و ضعیفترین حلقهی آن را بازاریابی تشکیل میدهد. در اینجا مهمترین محدودیت گردش منظم کالا، بازاریابی است و برای بهبود گردش کل کالا، نیاز است که این بخش تقویت شود. نظریه محدودیتها روش خاصی را برای شناسایی و حذف محدودیتها ارائه میدهد که به آن پنج مرحله تمرکز میگویند. همانطور که در نمودار زیر نشان داده شده است، این یک فرآیند چرخهای است.
از مزیتهای نظریه محدودیت به موارد زیر میتوان اشاره کرد:
برای اطلاعات بیشتر صفحه مزیت برنامه ریزی استراتژیک را ببینید.
و نهایتاً آخرین مدلی که بررسی میکنیم، اهداف و نتایج کلیدی است. این مدل ابزاری برای تعیین اهداف است که توسط برخی شرکتهای بزرگ و موفق دنیا از قبیل گوگل، آی.بی.ام، دیسنی، توئیتر، لینکدین، بی.ام.و و درابباکس مورد استفاده قرار می گیرد. این شرکتها میتوانند هزاران کارمند خود را رهبری کرده و به سوی اهداف بلندپروازانه مشترک پیش ببرند. برای بهره مندی از اهداف و نتایج کلیدی نیازی نیست که یک شرکت چند ملیتی باشید، یا حتی یک رهبر تیم. این چارچوب داده محور برای تعیین اهداف شخصی نیز به همان اندازه کاربرد دارد.
این مدل، مخفف کلمات اهداف و نتایج کلیدی (Objectives and Key Results - OKRs) است. به بیان ساده، اهداف میگویند که کجا میروید و نتایج اصلی نحوه رسیدن به آنجا را مشخص میکنند.
برای مطالعه بیشتر صفحه مدل OKRs چیست؟را ببینید.
ممکن است با مطالعه مدلهای برنامهریزی، این سوال برای شما ایجاد شده باشد که کدام یک سودمندتر است؟ در پاسخ به این سوال و انتخاب مدل مناسب، به موارد زیر توجه داشته باشید:
توجه کنید برای اینکه بتوانید انتخاب درستی را انجام دهید، نیاز است از یک استراتژیست ماهر در این امر مشاوره و کمک بگیرید. زیرا با انتخاب روش اشتباه تمام برنامه ریزی های شما برای کسب و کارتان آسیب خواهد دید.
مدیریت استراتژیک کمک میکند تا کسب و کار در کوتاهمدت مسائل عملیاتی هدفمندتر و در بلندمدت سودآوری پایداری داشته باشد.
خدمات مشاورهای برنامهریزی و اجرای استراتژی با بهرهگیری از مدلهای کاربردی تجربه بیش از 60 طرح در صنایع مختلف کشور ارائه میشود.
در این مقاله قصد داریم به معرفی کامل برنامه ریزی استراتژیک، فرایند و الگو، مزیتها، سطوح و انواع برنامه ریزی استراتژیک بپردازیم.
یک برنامه استراتژیک را تدوین کرده و بتوانید مراحل آن را برای دفعات بعد و در موضوعات مختلف انجام دهید.
انجام برنامهریزی استراتژیک مزیتهای مهمی را برای سازمان دارد که مهمترین آنها بقا و رشد سازمان است. در اینجا مهمترین مزیتهای برنامهریزی استراتژیک به صورت خلاصه فهرست شده است.
طبق تحقیق موسسه معروف گارتنر، کسب و کارها با استفاده از توان تحلیلگری به موفقیت میرسند. تحلیلگری نیازمند هوشمندی استراتژیک است. در این مقاله تفکر هوشمندی استراتژیک در کنار لایههای هوش سازمان معرفی شده است.
با عرض سلام و احترام خدمت شما، ضمن تشکر بابت سایت پربار و مطالب عالیتون، یه درخواست داشتم. اگر برایتان مقدور است امکان چاپ مطالب را در سایتتان اضافه کنید. بعضی وقتها دسترسی به اینترنت مقدور نیست و امکان استفاده از مطالب سایت وجود ندارد. با تشکر از شما
سلام. سپاسگزارم. مطالب در سایت قابل کپی کردن است، براحتی میتوانید برای ویرایش در نرمافزار ورد منتقل کنید. فقط خواهشمندیم که منبع مطالب را بیان فرمایید تا سایر افراد علاقهمند هم به این مطالب مراجعه کنند.
سلام و درود و عرض ارادت خدمت جناب آقای دکتر خدادادی عزیز بنده دکتری مدیریت سیاستگذاری عمومی هستم و بسیار خوشحالم که با سایت پر بار حضرتعالی آشنا شدم و بهره بسیار بردم واقعا تشکر می کنم از تلاشی که برای انتقال دانش مدیریت استراتژیک در جامع ترین و روان ترین شکل خودش در این سایت انجام میدین درود بر شما مستدام باشید
سلام، خوشحالم که مفید بوده. بازم به سایت سر بزنید و با ما در ارتباط باشید.