
استراتژی چیست؟ تعاریف، اهمیت و رویکردها (ساده و کاربردی)
استراتژی یعنی شناسایی و انتخاب راههایی برای مواجه شدن با آینده یا ساختن آن.
در 70 سال اخیر، علم مدیریت استراتژیک به طور دایم در پاسخ به الزامات محیطی و نیازهای کسب و کار برای دستیابی به اهداف تجاری دچار تحول شده است. رویکردهای نخستین بر سازوکارهای کنترل مالی و تعیین بودجه در سال بعد مرکز داشتند. با پدیدار شدن پیشبینیهای میانمدت، محیطشناسی برجسته شد. کم کم جهتگیریها به سمت ایجاد همافزایی و هماهنگی در سازمانها بویژه هلدینگها تغییر کرد. هنگامیکه نظریههای انقلابی مایکل پورتر دردهه 1980 در مورد رقابت مطرح شد، رویکردهای موقعیتیابی، ابزارهای مناسبی را برای تحلیل رقابت و برنامهریزی استراتژیک ارائه کرد. با پدیدار شدن جلمه «کوچک زیباست»، ساختاردهی مجدد و منبع محوری شکل گرفت. در ده سال پیش چابکی و انعطافپذیری موضوع اصلی بود. اکنون با مغشوشتر شدن فضای رقابتی و و پدید آمدن دادههای بزرگ، تفکر استراتژیک بر تحلیلگیری تکیه دارد. تحلیلگری در قالب نظام هوشمندی استراتژیک امکانپذیر است.
سیر تکامل نظامهای مدیریت استراتژیک
سانتزو: آغاز یک تفکر. در اواخر سالهای 500 میلادی، سانتزو کتابی با عنوان «هنر جنگآوری » نوشت. این کتاب که 13 فصل دارد به استراتژیهای نظامی میپردازد. از نظر وی موقعیتیابی مناسب نیروها اهمیت زیادی دارد. برای این کار ابتدا باید محیط فیزیکی و باورهای نیروهای متخاصم را شناسایی کرد و سپس از اساس شرایط آنها، موقعیت خود را چید. موقعیتیابی انتهای کار نیست و در صورت هرگونه تغییر در شرایط و موقعیتها، باید به طور سریع به تغییرات در شرایط پاسخ مناسبی داد و خود را با شرایط جدید منطبق کرد. از نظر وی، برنامهریزی در محیطهای ایستا جواب میدهد اما در محیطهای پویا و متغیر، برنامهها بندرت جواب میدهند.
دهه 1950: بودجهبندی و کنترل مالی. همراه با توسعه یافتن و جدیتر شدن علوم مدیریت در سالهای آغازین 1900، مدیریت استراتژیک نیز طی پنج دهه به آرامی در قالب یک رشته متمایز و مهم شکوفا شد. این رشته در دهه 1950، مراحل اولیه و نوزادی را میگذراند. در این دوران تمرکز مدیریت ارشد بر برنامهریزی و کنترل بودجه بود و مفاهیم کلیدی نیز حول کنترل مالی میچرخید. مدیریت برای دستیابی به کنترل بودجه، از ابزارهای حسابداری مانند بودجهبندی سرمایهای و برنامهریزی مالی استفاده میکرد. در این زمان شرکتها از طریق هماهنگی و کنترل سیستم های بودجه ای به مزیت رقابتی دست یافتند.
دهه 1960: پیشبینی. در این دوره، تیمهای مدیریتی بر برنامهریزی شرکتها تمرکز کردند. شرکتهای در حال رشد سعی در جستجوی فرصتهای متنوعسازی دارند. اکثر شرکتها برای رشد خود به متنوعسازی محصولات روی آوردند. از ینرو واحدهای برنامهریزی در شرکتها شکل گرفت که کار اصلی آنها انجام پیشبینیهای بازار و رقابت بود. از پیشبینی به عنوان ابزار اصلی برای تجسم رشد استفاده میشد. چندلر پس از نوشتن كتاب تحت عنوان استراتژي و ساختار در سال 1962 ، اولين و مهم ترين دانشمندي كه مديريت استراتژيك را به عنوان يك رشته جداگانه به رسميت شناخت ، دانشمند بود ، چندلر توضيح داد كه چگونه شركتهاي بزرگ (مانند جنرال موتورز ، استاندارد اویل و دوپونت ) رشد كردهاند سالها به گونهای که مدیران ارشد مجبور بودند انرژی خود را برای تصمیمگیری طولانیمدت هدایت کنند و از تصمیمات روزمره دور شوند. وی اولین کسی بود که اصطلاح رسمی «استراتژی» را استفاده کرد.
دهه 1970: همافزایی. در سالهای دهه 1970، بازی رقابت جدیتر شد و مدیریت استراتژیک نیز متناسب با آن رشد کرد. در این زمان شرکتها با چالشهای رقابت جهانی روبرو بودند. اکثر شرکتهای آمریکایی جای خود را به شرکتهای بینالمللی دادند. به عنوان مثال، صنعت اتومبیل در ایالات متحده به دلیل رقابت شدید شرکتهای اتومبیلسازی ژاپن، کاهش سریعی در بازار خود را تجربه کرد. به همین دلیل نگاهها به استراتژی، فراتر از کنترل بودجه و برنامهریزی کسب و کار رفته و بر موقعیتیابی شرکت در برابر رقبا تبدیل شد. شركتها به صورت مداوم تلاش میکردند تا قویتر شوند و به بخشهای خاصی از بازار ورود کرده و موقعیت خود را به گونهای تنظیم کننده به رهبر آن بازار باشند. جذابیت بازار از نظر نیروهای رقابتی (تهدید تازهواردان، قدرت تأمین کنندگان، قدرت خریداران، شدت رقابت، تهدید کالای جانشین) بررسی میشد. نگاه غالب اکثر شرکتها به گونهای بود که میخواستند از طریق ورود به عرصه جهانی، متنوع و گسترده شوند. برای همسویی ساختار با استراتژی ، شرکت ها به آرامی به سمت ساختارهای ترکیبی و ماتریسی حرکت کردند.
دهه 1980: موقعیتیابی. در دهه 1980 مدیریت استراتژیک به عنوان یک رشته جداگانه شکل خود را گرفت. این مهم در رفتار آن زمان شرکتها مشهود بود. شرکتهایی که سعی در دستیابی به مزیت رقابتی داشتند. موضوعات کلیدی به منابع مزیت رقابتی پایدار تاکید داشت که راهها و روشهای موفقیت در مقابل رقبا را نشان میداد. در این دهه مدیریت استراتژیک به دنبال تعیین این بود که چرا برخی شرکتها عملکردهای فوقالعادهای نسبت به بقیه دارند. توجهها به سوی حفظ مزیت رقابتی بود و اندیشمندان این رشته به دنبال شناسایی منابع مزیت رقابتی بودند. تحلیل صنعت و رویکرد منبعمحور الگوی غالب فکری در این دوره بود. راهکارهای اصلی که بکار گرفته میشد، ساختاردهی مجدد بنگاهها، برونسپاری و بازمهندسی بود. شرکتهای مطرح به دنبال اجرای استراتژیهایی مانند کسب منابع، ایجاد شایستگی و حرکت به سمت بازارهای جذاب بودند.
دهه 1990 منبعمحوری. زمینه اصلی این دوره مزیت رقابتی پایدار است. اتحادهای استراتژیک مانند سرمایهگذاری مشترک، ادغامها و اکتسابها قانون اول مدیریت استراتژیک در این سالها است. شکل جدیدی از استراتژیها با عتوات استراتژیهای همکاری پدید آمد. سازمانهای مجازی شکل گرفت و اندازه بزرگتر دیگر مطرح نبود. نوآوریهای استراتژیک و بقا با همکاری مشخصه اصلی این مرحله است.
دهه 2000 نوآوری استراتژیک. مشخصه این دهه، محیط متخاصم تجاری، رکود اقتصادی و تلاطمهای شدید در بازارهای مالی است. اقتصادهای نوظهور در جهان سوم مسیر را برای استراتژیهای جدید هموارتر ساخته است. یافتن بازارهای جدید و دست نخورده بین المللی و برونسپاری تولید به آنها برای کاهش هزینهها. اگرچه موفقیت برای اکثر شرکتها موقتی است، و شرکتها مجبورند از استراتژیهای فعال یا واکنشی برای بقای خود و حفظ مزیت رقابتی بهره ببرند.
دهه 2010 تاکنون تحلیلگری. ظهور فناوری اطلاعات و ارتباطات، گسترش لجامگسیخته اطلاعات هم از نظر نرمافزاری که تاکنون به پدید آمدن هوش مصنوعی و الگوریتمهای یادگیری ماشین منتهی شده و هم از نظر سختافزاری که قابلیتهای مکانیکی در پردازش و حتی ایجاد تعادل در رباطها را فراهم آورده، آنچنان با سرعت در زندگی روزمره ما نفوذ کرد که امروز هر کاری که انجام میدهیم یک سمت آن فناوری اطلاعات است. این عامل به ویژه مشارکت جامعه در تولید محتوا در قالب وبلاگ، شبکههای اجتماعی و سیستمهای اطلاعاتی داخلی کسب و کار موجب شده که سردرگمی حاصل از افزونی اطلاعات، تصمیمگیریهای استراتژیک را دشوار و در برخی موارد کاملاً بیاثر کند. در هوشمندی استراتژیک که توسط صاحبنظرانی مانند مکداول، لیبوویز و مارکژو توسعه یافته است به ایجاد سازوکارهای مواجه شدن با پیچیدگی حاصل از انفجار اطلاعات و یافتن مسیری پویا و معتبر برای کسب و کار تاکید میشود.
استراتژی یعنی شناسایی و انتخاب راههایی برای مواجه شدن با آینده یا ساختن آن.
همچنان که پویایی و ابهام محیط افزایش مییابد، برنامهریزی استراتژیک نیز تکامل مییابد تا مؤثرتر و مفیدتر واقع شود. در این مقاله بازتعریف در نقشها و مدلها تشریح شده است.
در اینجا 10 نمونه از محورهای خلق مزیت رقابتی به همراه مثالهایی از کسب و کارهای کشور گفته شده و نحوه شناسایی مزیت رقابتی را با استفاده از یک کاربرگ در سه گام توضیح دادهایم.
طبق تحقیق موسسه معروف گارتنر، کسب و کارها با استفاده از توان تحلیلگری به موفقیت میرسند. تحلیلگری نیازمند هوشمندی استراتژیک است. در این مقاله تفکر هوشمندی استراتژیک در کنار لایههای هوش سازمان معرفی شده است.
این نوشته خلاصهای است از یک مقاله بسیار کاربردی است که یک الگوی چهار وجهی را برای راهنمایی مدیران در تصمیمگیریهای استراتژیک ارائه میدهد.
برای تدوین برنامه استراتژیک چهار مرحله باید طی شود. هر کدام از این مراحل ابزارهایی دارد که استفاده از آنها کمک میکند تا تحلیلهای استراتژیک قویتری را داشته باشید. گام به گام با ما همراه باشید.
دیدگاه خود را بیان کنید