چالشهای برنامهریزی استراتژیک در عصر کنونی
مدتی است که روزهای خوش نسبتاً آرام و باثبات صنعت و بازار به سرآمده. دیگر «شهود» و «حدس» جایگزین ارزشمندی برای روشهای برنامهریزی خوب و جامع نیست. تغییرات بسیار سریعتر از آن اتفاق میافتند که امکان درک کامل دامنه و پیامدهای آن وجود داشته باشد. سازمانهایی که دیگر نمیتوانند متکی بر صحت پیشبینیهای بلندمدت باشند و ناچارند توانایی خودشان در پاسخگویی به تغییرات غیرقابل پیشبینی در بازار را بهبود دهند، چه کنیم؟
برنامهریزی استراتژیک وسیلهای برای توانمندسازی سازمان بهمنظور داشتن نقطه هدایت و کنترل بر آینده خودشان است. هنوز برنامهریزی استراتژیک سفری است که مقصد مشخصی ندارند و نیاز به روحیه جستجوگری، شجاعت و تعهد به مواجهه با آیندهای دارد که از عدم قطعیت و تهدیدات بالقوه سرشار است. برنامهریزی استراتژیک میتواند نقشه راهی برای هدایت سازمان در ناشناختهها، هدایت با انعطاف و انطباق و پاسخگویانه باشد که در سالهای پیش رو متحول خواهد شد. اما چگونه؟
باید چارچوبهای فکری خود به عنوان برنامهریز را بازتعریف کنیم تا بر امواج کوبنده تغییرات فائق آییم. نیاز است که این سوال را خود بپرسید که آیا نقشی که در سازمان به عنوان استراتژیست ایفا میکنید، کفایت لازم برای پاسخ به نیازهای کسب و کار را دارد؟ و سوال دوم و سختتر اینکه چه تغییراتی در ابزارها و مدلهای کاری باید ایجاد کنید تا کارآمدی آنها حفظ شود؟ پاسخ این سوالات در را در برنامهریزی استراتژیک با رویکردی که در ادامه میآید، خواهید یافت: بازتعریف نقشها و مدلها
تحول در نقش برنامهریزان: ظهور تحلیلگران جدید
مینزبرگ میگوید که نقش جدید برنامهریزان استراتژیک شامل سه جزء است:
1. برنامهریزان بهعنوان یابندگان
برنامهریزان باید جستجوگران فعال برای استراتژیهای کلیدی باشند که از مدیریت ارشد منشأ میگیرند و اغلب غیرآگاهانه هستند. برنامهریزان باید دائماً در حال پرسهزدن باشند و «در میان ویرانههای تجربیات شکستخورده، اقداماتی که ظاهراً اتفاقی هستند و یادگیریهای بینظم» چیزهایی کشف کنند. برنامهریزان باید در ارتباط با اقدامات درون و بیرون سازمان که میتواند به استراتژیهای نوین و مهم منجر شود هوشیار باشند.
2. برنامهریزان بهعنوان تحلیلگران
برنامهریزان بهطور سنتی کم و بیش این نقش را ایفا میکنند. با این حال مینزبرگ میگوید لازم است برنامهریزان دید وسیعتری به نقش حمایتی تحلیلی خودشان داشته باشند تا مدلها و رویکردهای ادراکی و فرایندهای جدیدی برای رسیدگی به مشکلات ارائه کنند به طوریکه تحلیلهای ارائه شده توسط برنامهریزان مبنای تمام تصمیمات استراتژیک شرکت باشد.
3. برنامهریزان بهعنوان تسهیلگران
برنامهریزان باید مدیران را تشویق به تفکر خلاق درباره آینده کنند. این برنامهریزان نقش خود را اینگونه میبینند که عقل متعارف را مورد پرسش قرار دهند. آنها نماد تفکر خلاق و حمایت از رویکردهای متفاوت به کسب و کارند.
تحول در مدلها: برنامهریزی مداوم
با ورود به عصر اطلاعات و انقلاب دادهها، نیاز به حرکت مداوم سازمان در جهت برنامهریزی استراتژیک و در اولویت قرار گرفتن کل فرایند مدیریت استراتژیک بهجای برنامهریزی استراتژیک چند سال یکبار است. بگان و هیتول (1999) و کرنتز و یانگ (2000) از رویکردهای غیرخطی یا تکراری حمایت کردهاند و با نگاه چرخهای به برنامهریزی استراتژیک پایههای تفکر دورهای و پویا را بنا نهادند.
برخلاف رویکرد سنتی که برداشتن یک گام به گام بعدی و سپس بعدی بدون هیچگونه عقبگرد ختم میشود، هر دو نویسنده اشاره میکنند که گامها بسیار به هم وابسته هستند و برنامهریزی استراتژیک باید به نحوی تکرارشونده و غیرخطی پیش برود. آنها اشاره میکنند که «گامهای موجود در فرایند آنچنان بههم تنیده هستند. با وجود اینکه سازمان در نهایت به چیزی دست مییابد که میتوان نامش را برنامه گذاشت تفکرات و تأملات آن غیرخطی بوده اما در ذات خود، سیال هست...». در حال حاضر مدل متفاوتی به نام «مدل چرخهای استراتژی» ارائه شده است.

این مدل «با سایر چارچوبهای امروزی از این جهت تفاوت دارد که با تأکید بر برنامهریزی بهعنوان فرایند بازخورد مداوم بهجای مجموعهای از گامهایی که منتج به برنامه دائمی و نهادینه کار میکند. این روش فرایند روبهجلو و سیالی از تحلیل و ارزشیابی برای پایش مداوم محیط و انطباق سازمان ارائه میکند».
عملکردهای برنامهریزان جدید
دیدگاههای جدید درباره برنامهریزی استراتژیک، باعث شده که نقش برنامهریزان به جای تدوین به تحلیل تغییر کند. آنها راهنمایانی هستند که به شکلدهی فرایند برنامهریزی میپردازند نه تدوین برنامه. برنامهریزان باید نقش جدیدی را ایفا نمایند که «مشارکتی، ترویجکننده و بهشدت ساختارشکن باشد و به رهبران در تحول سازمان انگیزه دهند.
عملکردهای اطلاعاتی
- جمعآوری اطلاعات برای تمام تیمهای استراتژی محور
- تحقیق درباره رقبا و الگوهای ناب کسب و کار شامل شرکتهایی که رقیب نیستند.
- آمادهسازی گزارشات آیندهنگری بهویژه درباره تغییرات داخلی در سبک فرهنگ و مدیریت و اثر آنها روی محیط و عملکرد.
کارکردهای تسهیلگری
- ارائه مشاوره به بخشها در زمینه بهبود عملکرد با آموزش، نوآوری، مدیریت فرایند و مدیریت جامع کیفیت
- کمک به بخشها در اندازهگیری هزینه کیفیت، اثربخشی مدیریت و پیشرفت تیم
- کمک به مدیریت ارشد در اعمال تغییرات در فرهنگ کشور و اندازهگیری پیامدهای عملکرد
کارکردهای مدیریت فرایند
- مدیریت توسعه فرایند برنامهریزی و تشویق کارکنان باهوش به همکاری و مشارکت
- تدوین متدولوژی مدیریت فرایند و نظارت بر کاربرد آن در فرایندهای کسب و کار
کارکردهای تغییر و تحول
- اضافه کردن جزء داخلی به برنامه استراتژیک سنتی که تمرکز زیادی بر محیط بیرونی دارد. برنامه باید نیازها را شناسایی کند و اهداف را در زمینههایی مانند مدیریت توسعه، الگوبرداری، بهبود فرایند، تغییر فرهنگ و مشارکت کارکنان تعیین کند.
- اعمال فشار برای پذیرش این مهم که چرخه برنامهریزی سالیانه بسیار طولانی است و پیشبینیها ضعیفتر از آن هستند که اجازه دهند یک استراتژی دنبال شود.
- ایجاد مکانیزمهایی برای بازاریابی برنامه استراتژیک و سازمانبهعنوان یک کل.
برنامهریزان باید نقش جدیدی را ایفا نمایند که «مشارکتی، ترویجکننده و بهشدت ساختارشکن باشد... برای آگاهی از جدیدترین موضوعات مدیریت استراتژیک تحت عنوان هوشمندی استراتژیک، این صفحه را ببینید.
دیدگاه خود را بیان کنید