مرجع هوشمندی استراتژیک

هوش کسب و کار (هوش تجاری)

اصطلاح هوش کسب و کار برای اولین بار هاوارد درسنر (Howard Dresner) در اوایل دهه 1990 میلادی مطرح شد.  وی در این سالها تحلیل‌گر موسسه گارتنر بود و این اصطلاح را بارها در نوشته‌های خود بکار برد و بر سر زبانها افتاد. از انجاکه امروزه حجم انبوهی از داده‌های سازمانی تولید می‌شود، این اصطلاح بیشتر از هر زمان دیگری استفاده می‌شود. در گام اول هوش کسب و کار را می‌توانیم اینگونه تعریف کنیم: گستره‌ای از نرم‌افزارها، تجهیزات، فرآیندهای جمع‌آوری، ذخیره‌سازی، دسترسی و تحلیل داده‌ها برای کمک به کسب و کار و کاربران است تا تصمیم‌های بهتری را بگیرند. اگر مبنا را بر داده‌ها بگذاریم، تعریف بهتری نیز می‌توان ارائه کرد: هوش کسب و کار مجموعه‌ای از الگوها، روش‌ها، ساخت‌دهی و تکنولوژی‌هایی هست که داده‌های خام سازمانی را به اطلاعات معنی‌دار و مفیدی تبدیل می‌کنه که قابل استفاده در راستای اهداف کسب و کار است. این تعریف پسندیده‌تر است زیرا بر پردازش داده‌ها  با تمرکز بر اهداف سازمانی اشاره دارد. پس تا اینجا، هر ابزاری که بتواند داده‌های سازمانی را مدیریت کرده و آنها را برای تصمیم‌گیری مدیران آماده کند، یک هوش کسب و کار تلقی می‌شود. به طور معمول تمام کارهایی که در هوش کسب و کار انجام می‌شود، می‌خواهد به این پنج سوال زیر پاسخ دهد:

  1. چه اتفاقی افتاده است؟ (مثلا تولید در ماه گذشته چقدر بوده؟)
  2. چه چیزی در حال وقوع است؟ (مقدار تولید ما در حال افزایش و یا کاهش است؟ تحلیل روندها)
  3. چرا؟ (چرا تولیدمان کاهش یافته است؟)
  4. چه چیزی در آینده اتفاق خواهد افتاد؟ (پیش‌بینی و تحلیل‌های اگر-آنگاه)
  5. می‌خواهیم چه چیزی اتفاق بیفتد؟ (برنامه‌ریزی و هدف‌گذاری)

کاربردهای هوش کسب و کار

کاربرد اصلی هوش کسب و کار در کمک به تصمیم‌گیری‌های هوشمندانه و قابل اعتماد است. علاوه بر این مهمترین مزایای آن عبارتند از:

  1. کمک به دسترسی آسان و اشتراک اطلاعات
  2. شناخت کسب و کار با گزارشات کلیدی
  3. شناسایی فرصتهای رشد
  4. پاسخ بموقع و سریع به نیازهای اطلاعاتی
  5. آگاهی از شرایط لحظه‌ای سازمان
  6. بهبود فرآیند تصمیم‌گیری

استراتژی و هوش کسب و کار

استفاده از تصمیم‌گیری‌های آگاهانه لازمه موفقیت در اجرا و پیاده‌سازی استراتژی‌ها است. این تصمیم‌ها را هوش کسب و کار مهیا می‌کند. هوش کسب و کار از چند طریق این کار را آسان می‌کند. اول اینکه در جمع‌آوری اطلاعات و داده‌های مورد از محیط بیرونی و زمینه‌های سازمانی کمک می‌کند. دوم اینکه در زمینه ارزیابی عملکردهای استراتژیک و اتفاقاتی که در گذشته رخ داده است، بسیار موثر عمل می‌کند. سوم اینکه با ایجاد یک مدل منحصربفرد برای سازمان بر اساس داده‌های واقعی آن، امکان پیش‌بینی را با احتمال وقوع بسیار زیاد امکان‌پذیر می‌کند. چهارم اینکه با توجه به هدف‌گذاری‌هایی که انجام می‌شود، می‌توان آینده مورد انتظار را برای شرکت ساخت.

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *